چرا خواندن نمودارهای ارز دیجیتال برای معامله‌گران ضروری است؟

چرا خواندن نمودارهای ارز دیجیتال برای معامله‌گران ضروری است؟

خواندن نمودارهای ارز دیجیتال برای معامله‌گران به منظور یافتن بهترین فرصت‌ها در بازار ضروری است، زیرا تجزیه و تحلیل تکنیکال می‌تواند به سرمایه‌گذاران کمک کند تا روندهای بازار را شناسایی کرده و حرکت قیمت آتی یک دارایی را پیش‌بینی کنند.

نحوه خواندن نمودارهای ارز دیجیتال

تحلیل تکنیکال به تجزیه و تحلیل روندهای آماری جمع‌آوری شده در طول زمان برای درک چگونگی تأثیر عرضه و تقاضای یک دارایی خاص بر تغییرات قیمت آتی آن اشاره دارد. خواندن نمودارهای ارز دیجیتال می‌تواند به سرمایه‌گذاران کمک کند تا بر اساس زمانی که انتظار دارند حرکت‌های صعودی و نزولی پایان یابد، تصمیمات آگاهانه بگیرند.

حرکت صعودی به حرکت رو به بالا قیمت اشاره دارد که توسط گاوها که خریداران یک دارایی هستند انجام می‌شود. حرکت نزولی یک حرکت رو به پایین قیمت است که توسط خرس‌ها که فروشندگان دارایی هستند، ایجاد می‌شود. تجزیه و تحلیل تکنیکال می‌تواند به معامله‌گران کمک کند تا روندها و الگوهای قیمت را در نمودارها برای یافتن فرصت‌های معاملاتی ارزیابی کنند. بهترین نمودارهای کریپتو به نظارت بر حرکات بازار کمک می‌کنند، اما هشدارهایی نیز وجود دارد.

تحلیل تکنیکال چیست؟

تکنیکال به تجزیه و تحلیل فعالیت‌های معاملاتی گذشته و تغییرات قیمت یک دارایی اشاره دارد که به گفته تحلیلگران تکنیکال، ممکن است پیش‌بینی‌ کننده‌های مفیدی برای حرکت‌های آتی قیمت یک دارایی باشد. می‌توان از آن برای هر دارایی با داده‌های معاملاتی تاریخی استفاده کرد که به معنای سهام، معاملات آتی، کالاها، ارزها و ارزهای دیجیتال است.

تحلیل تکنیکال اولین بار توسط چارلز داو، بنیانگذار و سردبیر وال‌استریت ژورنال و یکی از بنیانگذاران Dow Jones & Company معرفی شد. داو تا حدودی مسئول ایجاد اولین شاخص سهام بود که شاخص حمل و نقل داوجونز (DJT) نام داشت.

ایده‌های داو بر روی مجموعه‌ای از سرمقاله‌های منتشر شده در وال‌استریت ژورنال نوشته شد و پس از درگذشت او، برای ایجاد چیزی که اکنون به عنوان نظریه داو شناخته می‌شود، گردآوری شد. شایان ذکر است که تحلیل تکنیکال از آن زمان طی سال‌ها تحقیق تکامل یافته است تا الگوها و سیگنال‌هایی را که اکنون می‌شناسیم را شامل شود.

اعتبار تحلیل تکنیکال به این بستگی دارد که آیا بازار تمام اطلاعات شناخته شده مربوط به یک دارایی معین را قیمت‌گذاری کرده است یا خیر، به این معنی که دارایی به طور منصفانه بر اساس آن اطلاعات ارزش‌گذاری می‌شود. معامله‌گرانی که از تحلیل تکنیکال استفاده می‌کنند و روانشناسی بازار را به کار می‌گیرند، معتقدند که تاریخ در نهایت تکرار خواهد شد.

تحلیلگران تکنیکال ممکن است تجزیه و تحلیل فاندامنتال را در استراتژی معاملاتی خود بگنجانند تا تعیین کنند که آیا یک دارایی ارزش نزدیک شدن دارد یا خیر و تصمیمات خود را با تجزیه و تحلیل سیگنال‌های معاملاتی تکمیل کنند تا بدانند چه زمانی باید خرید و چه زمانی باید بفروشند تا سود را به حداکثر برسانند. تحلیل فاندامنتال مطالعه اطلاعات مالی موثر بر قیمت دارایی برای پیش‌بینی رشد بالقوه آن است.

برای سهام یک شرکت، تحلیل فاندامنتال ممکن است شامل بررسی درآمد، عملکرد صنعت و ارزش برند باشد. همانطور که تحلیلگران تکنیکال به دنبال شناسایی حرکات صعودی و نزولی قیمت هستند تا به معامله‌گران کمک کنند تا تصمیمات آگاهانه‌تری بگیرند.

نظریه داو و اصول ششگانه نظریه داو

چارلز داو به ایجاد اولین شاخص بورس در سال 1884 کمک کرد. ایجاد این شاخص با ایجاد میانگین صنعتی داوجونز (DJIA) دنبال شد که یک شاخص وزنی قیمتی است که 30 شرکت بزرگ سهامی عام در ایالات متحده را دنبال می‌کند. داو معتقد بود که بازار سهام روشی قابل اعتماد برای اندازه‌گیری شرایط کسب و کار در اقتصاد است و با تجزیه و تحلیل آن، می‌توان روندهای اصلی بازار را شناسایی کرد.

نظریه داو به لطف مشارکت چندین تحلیلگر دیگر از جمله ویلیام همیلتون، رابرت تیا و ریچارد راسل دستخوش تغییراتی شده است. با گذشت زمان، برخی از جنبه‌های نظریه داو، از جمله تمرکز آن بر بخش حمل و نقل، تأکید خود را از دست دادند. در حالی که معامله‌گران هنوز DJT را دنبال می‌کنند، اما به عنوان شاخص بازار اولیه دیده نمی‌شود، در حالی که DJIA اینگونه است.

این نظریه دارای شش جزء‌ اصلی است که به عنوان شش اصل نظریه داو شناخته می‌شود. بیایید آنها را در بخش‌های زیر مرور کنیم.

بازار همه چیز را منعکس می‌کند

اولین اصل تئوری داو یکی از اصول اصلی تحلیل تکنیکال است: این که بازار تمام اطلاعات موجود را در قیمت دارایی‌ها منعکس می‌کند و بر این اساس چنین اطلاعاتی را قیمت‌گذاری می‌کند. به عنوان مثال، اگر از یک شرکت انتظار می‌رود سود مثبت گزارش کند، بازار دارایی را به سمت بالا قیمت‌گذاری می‌کند.

این اصل نزدیک به چیزی است که امروزه به عنوان فرضیه بازار کارآمد (EMH) شناخته می‌شود، که بیان می‌کند قیمت دارایی‌ها منعکس کننده تمام اطلاعات موجود و معامله به ارزش منصفانه آنها در بورس است.

اصول تئوری داو هنگام خواندن نمودارهای ارز دیجیتال

سه نوع گرایش در بازار وجود دارد

تئوری داو همچنین نشان می‌دهد که بازارها سه نوع روند را تجربه می‌کنند. روندهای اولیه تحرکات عمده بازار هستند و ماه‌ها یا سال‌ها ادامه دارند. روندهای اولیه می‌توانند بازار صعودی باشند، به این معنی که قیمت دارایی‌ها در طول زمان در حال افزایش است یا بازار نزولی باشند، به این معنی که در طول زمان در حال کاهش هستند.

در این روندهای اولیه، گرایش‌های ثانویه وجود دارند که ممکن است بر خلاف روند اولیه عمل کنند. روندهای ثانویه می‌توانند عقب‌نشینی در بازارهای صعودی باشد، جایی که قیمت دارایی‌ها به طور موقت به عقب می‌رود، یا افزایش در بازارهای نزولی، جایی که قیمت‌ها قبل از ادامه روند نزولی خود، موقتاً بالا می‌روند.

روندهای درجه سومی نیز وجود دارند که معمولاً یک هفته یا کمی بیش از یک هفته طول می‌کشند و اغلب فقط به عنوان نویز در بازار در نظر گرفته می‌شود که می‌توانند نادیده گرفته شوند، زیرا بر حرکات بلند‌مدت تأثیری نمی‌گذارند.

روندهای اولیه دارای سه مرحله هستند

معامله‌گران می‌توانند با بررسی روندهای مختلف فرصت‌هایی را پیدا کنند. به عنوان مثال، در طول یک روند اولیه صعودی، معامله‌گران می‌توانند از یک روند ثانویه نزولی برای خرید یک دارایی با قیمت پایین‌تر قبل از ادامه افزایش بهره ببرند. تشخیص این روندها دشوار است، به ویژه با در نظر گرفتن تئوری داو، زیرا می‌گوید روندهای اولیه سه مرحله دارند.

مرحله اول، مرحله انباشت برای بازار صعودی و فاز توزیع برای بازار نزولی، مقدم بر روندی مخالف است و زمانی رخ می‌دهد که احساسات بازار همچنان در بازار صعودی منفی یا در طول بازار نزولی مثبت باشند. در طول این مرحله، معامله‌گران هوشمند می‌دانند که یک روند جدید در حال شروع است و یا قبل از یک حرکت صعودی جمع می‌شوند یا قبل از یک حرکت جهت نزولی توزیع می‌کنند.

مرحله دوم مرحله مشارکت عمومی نامیده می‌شود. در طول این مرحله، بازار گسترده‌تر متوجه می‌شود که روند اولیه جدیدی آغاز شده است و یا شروع به خرید دارایی‌های بیشتری برای بهره‌گیری از حرکت‌های صعودی قیمت می‌کند یا به فروش برای کاهش زیان در حرکت‌های نزولی می‌پردازد. فاز دوم شاهد افزایش یا کاهش سریع قیمت‌ها است.

فاز نهایی فاز اضافی در بازارهای صعودی و فاز وحشت در بازارهای نزولی نامیده می‌شود. در طول مرحله بیش از حد خرید یا هراس، عموم مردم همچنان به حدس و گمان ادامه می‌دهند، در حالی که روند رو به پایان است. فعالان بازار که این مرحله را درک می‌کنند، با پیش‌بینی فاز اولیه نزولی شروع به فروش می‌کنند یا با پیش‌بینی فاز اولیه صعودی، خرید می‌کنند.

مقایسه نمودارهای ارز دیجیتال در بازار صعودی و بازار نزولی

در حالی که هیچ تضمینی در مورد ثبات این روند وجود ندارد، سرمایه‌گذاران مختلف قبل از تصمیم‌گیری آنها را در نظر می‌گیرند.

شاخص‌ها باید همبستگی داشته باشند

اصل چهارم تئوری داو نشان می‌دهد که روند بازار تنها زمانی تایید می‌شود که هر دو شاخص نشان دهند که روند جدیدی در حال شروع است. طبق این تئوری، اگر یک شاخص یک روند صعودی اولیه جدید را تایید کند، در حالی که شاخص دیگر در یک روند نزولی اولیه باقی بماند، معامله‌گران نباید فرض کنند که یک روند صعودی اولیه جدید شروع شده است.

در اینجا، شایان ذکر است که شاخص‌های اصلی داو در آن زمان، میانگین صنعتی داوجونز و میانگین حمل‌ونقل داوجونز بودند، که طبیعتاً تمایل به همبستگی داشتند، زیرا فعالیت صنعتی در آن زمان به شدت به بازار حمل‌ونقل مرتبط بود.

حجم معاملات روندها را تأیید می‌کند

اصل پنجم تئوری داو می‌گوید که اگر قیمت دارایی در جهت روند اولیه خود حرکت کند، حجم معاملات باید افزایش یابد و اگر برخلاف آن حرکت کند، باید کاهش یابد. حجم معاملات اندازه‌گیری میزان معامله یک دارایی در یک دوره خاص است و به عنوان یک شاخص ثانویه دیده می‌شود، که در آن حجم پایین سیگنال ضعیف بودن یک روند را نشان می‌دهد، در حالی که حجم معاملات بزرگ نشان‌دهنده قوی بودن یک روند است.

اگر بازار یک روند ثانویه نزولی با حجم کم در طول یک روند اولیه صعودی ببیند، به این معنی است که روند ثانویه نسبتا ضعیف است. اگر حجم معاملات در طول روند ثانویه قابل توجه باشد، نشان می‌دهد که شرکت‌کنندگان بیشتری در بازار شروع به فروش کرده‌اند.

روندها تا زمانی که یک معکوس مشخص شود معتبر هستند

در نهایت، اصل ششم تئوری داو نشان می‌دهد که معکوس‌های روند باید با شک و احتیاط برخورد شوند، زیرا معکوس‌ها در روندهای اولیه می‌توانند به سادگی با روندهای ثانویه اشتباه گرفته شوند.

نمودارهای کندل

روندهای بازار ارزهای دیجیتال را می‌توان از طرق مختلف بررسی و تجزیه و تحلیل کرد و انواع مختلفی از نمودارها در دسترس معامله‌گران قرار دارند. نمودارهای کندل کریپتو به دلیل ماهیت کندل‌ها اطلاعات بیشتری را ارائه می‌دهند.

نمودارهای ارز دیجیتال کندل در بازار صعودی و بازار نزولی

نمودارهای کندل کریپتو زمان را درست مانند نمودارهای خطی نشان می‌دهند. تفاوت اصلی این است که کندل‌ها نشان می‌دهند که آیا حرکت قیمت بازار در یک دوره معین مثبت یا منفی بوده و تا چه میزان است.

نمودارهای بازار کریپتو را می‌توان در تایم‌فریم‌های مختلف تنظیم کرد که کندل‌ها نشان‌دهنده آن بازه زمانی هستند. برای مثال، اگر نمودار معاملات کریپتو روی یک بازه زمانی چهار ساعته تنظیم شود، هر کندل نشان‌دهنده چهار ساعت فعالیت معاملاتی است. دوره معاملاتی انتخاب شده به سبک و استراتژی معامله‌گران بستگی دارد.

کندل در اصل از بدنه و فتیله تشکیل شده است. بدنه هر کندل نشان‌دهنده قیمت‌های باز و بسته شدن آن است، در حالی که فیتیله بالایی نشان‌دهنده افزایش قیمت یک ارز دیجیتال در آن بازه زمانی است و فیتیله پایین نشان‌دهنده کاهش قیمت آن است.

به طور مشابه، کندل‌ها ممکن است دو رنگ متفاوت داشته باشند: سبز یا قرمز. کندل‌های سبز نشان می‌دهند که قیمت در دوره مورد بررسی افزایش یافته است، در حالی که کندل‌های قرمز نشان می‌دهند که قیمت کاهش یافته است.

ساختار ساده کندل‌ها می‌تواند اطلاعات زیادی را در اختیار کاربران قرار دهد. تحلیلگران تکنیکال ممکن است از الگوهای کندل استیک برای شناسایی معکوس‌های احتمالی روند استفاده کنند. معامله‌گران ارزهای دیجیتال باید از الگوهای کندل استیک صعودی و نزولی آگاه باشند.

برای مثال، یک فتیله بلند در بالای بدنه کندل می‌تواند نشان دهد که معامله‌گران سود می‌برند و ممکن است به زودی فروش آن رخ دهد. برعکس، یک فتیله بلند در پایین می‌تواند به این معنی باشد که معامله‌گران هر بار که قیمت کاهش می‌یابد، دارایی را می‌خرند.

به طور مشابه، کندلی که بدنه آن تقریباً تمام فضا را اشغال می‌کند و دارای فتیله‌های بسیار کوتاه است، ممکن است به این معنی باشد که اگر سبز باشد احساسات صعودی قوی یا اگر قرمز باشد احساسات نزولی قوی وجود دارد. از طرف دیگر، یک کندل تقریباً بدون بدنه و فتیله‌های بلند نشان می‌دهد که نه خریدار و نه فروشنده کنترل را در دست ندارند.

سطوح حمایت و مقاومت

خواندن نمودارهای کندل استیک کریپتو زنده با استفاده از سطوح حمایت و مقاومت آسان‌تر است، که با استفاده از خطوط روند قابل شناسایی است. خطوط روند خطوطی هستند که با اتصال یک سری قیمت‌ها روی نمودارها ترسیم می‌شوند.

سطوح حمایت، نقاط قیمتی در حین عقب‌نشینی‌ها هستند که انتظار می‌رود ارزهای دیجیتال یا هر دارایی دیگری به دلیل تمرکز علاقه خرید در آن سطح، متوقف شوند. سطوح مقاومت، نقاط قیمتی هستند که در آنها سود فروش متمرکز وجود دارد. منافع خرید و فروش متمرکز، عبور از این سطوح را دشوار می‌کند.

سطوح حمایت و مقاومت را می‌توان از طریق خطوط روند شناسایی کرد، زیرا این موارد شناسایی الگوهای نمودار کریپتو را آسان‌تر می‌کنند. یک خط روند صعودی با استفاده از پایین‌ترین و دومین پایین‌ترین سطح یک ارز دیجیتال در یک بازه زمانی مشخص ترسیم می‌شود. سطوحی که این خط روند را لمس می‌کنند به عنوان سطح حمایت در نظر گرفته می‌شوند.

یک خط روند نزولی با استفاده از بالاترین و دومین بالاترین سطح کریپتو ترسیم می‌شود و سطوحی که این خط را لمس می‌کنند به عنوان سطوح مقاومت در نظر گرفته می‌شوند. همانطور که از نام آن پیداست، خطوط نزولی در طول روندهای نزولی استفاده می‌شوند، در حالی که خطوط صعودی در زول روندهای صعودی استفاده می‌شوند. بر اساس خطوط روند و سطوح حمایت و مقاومت می‌توان از استراتژی‌های مختلفی استفاده کرد. به عنوان مثال، برخی از تحلیلگران تکنیکال به سادگی نزدیک به حمایت خطوط روند صعودی خرید می‌کنند و نزدیک به مقاومت خطوط روند نزولی می‌فروشند.

اغلب، قیمت یک ارز دیجیتال ممکن است در محدوده‌ای تا حدودی پایدار حرکت کند. برای مثال، بین سپتامبر و نوامبر 2018، بیت کوین بین 6000 تا 6500 دلار معامله شد و تا دسامبر 2018 به 3200 دلار کاهش یافت. در این حالت، سطوح مقاومت در بالای محدوده قرار دارند، در حالی که سطوح حمایت در پایین محدوده قرار دارند. اگر قیمت کریپتو با یک حرکت قوی به زیر آن محدوده کاهش یابد، ممکن است یک شکست نزولی رخ دهد، یا اگر با حرکت شدید قیمت به سمت بالا حرکت کند، ممکن است یک شکست صعودی رخ دهد.

سطوح حمایت و مقاومت را نیز می‌توان با استفاده از میانگین متحرک بلند‌مدت تعیین کرد. اینها شاخص‌های تکنیکال رایجی هستند که داده‌های قیمت را با ایجاد میانگین قیمت به‌روز شده مرتب می‌کنند.

میانگین متحرک چیست؟

میانگین متحرک (MA) یکی از رایج‌ترین انواع شاخص‌های تکنیکال مورد استفاده است و اساساً با ایجاد یک قیمت متوسط برای یک ارز دیجیتال معین، نویز را کاهش می‌دهد. میانگین‌های متحرک را می‌توان بر اساس دوره‌ها تنظیم کرد و سیگنال‌های مفیدی را هنگام معامله در نمودارهای کریپتو ارائه داد.

متداول‌ترین میانگین‌های متحرک برای دوره‌های 10، 20، 50، 100 یا حتی 200 روزه استفاده می‌شود. اینها روندهای بازار را قابل مشاهده‌تر می‌کنند، به طوری که میانگین متحرک 200 روزه به عنوان سطح حمایت در طول یک روند صعودی و سطح مقاومت در طول یک روند نزولی در نظر گرفته می‌شود.

انواع مختلفی از میانگین متحرک مورد استفاده معامله‌گران وجود دارد. یک میانگین متحرک ساده (SMA) به سادگی میانگین قیمت یک دارایی را در یک دوره معین با هم جمع می‌کند و آن را بر تعداد دوره‌ها تقسیم می‌کند.

نمونه میانگین متحرک ساده

میانگین متحرک وزنی (WMA) به قیمت‌های اخیر وزن بیشتری می‌دهد تا آنها را نسبت به تغییرات جدید پاسخگوتر کند. به طور مشابه، میانگین متحرک نمایی (EMA) وزن بیشتری به قیمت‌های اخیر می‌دهد، اما با نرخ کاهش بین یک قیمت و قیمت قبلی آن سازگار نیست.

میانگین‌های متحرک شاخص‌های کندی هستند، زیرا بر اساس قیمت‌های گذشته هستند. معامله‌گران اغلب از میانگین متحرک به عنوان سیگنالی برای خرید و فروش دارایی‌ها استفاده می‌کنند که دوره‌ها بسته به بازه زمانی آنها تعیین می‌شوند.

میانگین متحرک 50 روزه و 200 روزه به دقت در نمودارهای معاملات کریپتو مشاهده می‌شوند، زیرا زمانی که SMA 50 روزه به زیر SMA 200 روزه می‌رسد، به اصطلاح تقاطع مرگ شکل می‌گیرد که حاکی از کاهش قریب‌الوقوع قیمت است. هنگامی که SMA 50 روزه از SMA 200 روزه عبور می‌کند، یک صلیب طلایی تشکیل می‌شود که نشان‌دهنده افزایش قیمت است.

سایر شاخص‌های تکنیکال اصلی

در اینجا، ما نگاهی به سایر شاخص‌های تکنیکال محبوب دیگر خواهیم انداخت.

اندیکاتور حجم تعادلی (OBV)

اندیکاتور حجم تعادلی یک شاخص تکنیکال است که بر حجم معاملات ارز دیجیتال تمرکز دارد. این مورد توسط جوزف گرانویل با این اعتقاد ایجاد شد که حجم معاملات عامل اصلی حرکت قیمت در بازارها است.

OBV یک اندیکاتور تجمعی است که بر اساس حجم معاملات روزهایی که در یک دوره خاص گنجانده شده‌اند، افزایش و کاهش می‌یابد. برای تأیید روندها استفاده می‌شود، زیرا هنگام مشاهده نمودارهای کریپتو زنده، معامله‌گران باید افزایش قیمت‌ها را همراه با افزایش OBV ببینند. کاهش قیمت‌ها نیز باید با کاهش OBV همراه باشد.

OBV به روش‌های مختلفی به شرح زیر محاسبه می‌شود:

OBV به روش‌های مختلفی به این شرحمحاسبه می‌شود

 

میانگین متحرک همگرا واگرا (MACD)

میانگین متحرک همگرا واگرا شاخصی است که تفاوت بین EMAهای 12 روزه و 26 روزه را برای تشکیل خط MACD اندازه‌گیری می‌کند و برای شناسایی سیگنال‌های خرید و فروش استفاده می‌شود. این یک نوسان‌ساز است، به این معنی که نشانگری است که در بالا و پایین یک خط مرکزی نوسان می‌کند.

وقتی میانگین متحرک نمایی 12 روزه از میانگین متحرک نمایی 26 روزه عبور می‌کند،MACD سیگنال فروش را نشان می‌دهد، در حالی که عکس آن نشان می‌دهد که زمان خرید دارایی مورد بررسی فرا رسیده است. هر چه فاصله بین هر دو خط بیشتر باشد، خواندن MACD قوی‌تر است!

این اندیکاتور همچنین دارای یک خط سیگنال است که یک EMA 9 روزه است. عبور MACD از بالای سیگنال اغلب به این معنی است که زمان خرید فرا رسیده است، در حالی که عبور از زیر آن به معنای زمان فروش است. اندیکاتور MACD همچنین شامل یک هیستوگرام برای اندازه‌گیری اختلاف بین MACD و خط سیگنال است.

چرا خواندن نمودارهای ارز دیجیتال برای معامله‌گران ضروری است؟

شاخص قدرت نسبی (RSI)

شاخص قدرت نسبی (RSI) یک شاخص حرکتی است که برای اندازه‌گیری اینکه یک دارایی بیش از حد خرید شده یا بیش از حد فروخته شده است استفاده می‌شود. RSI به‌عنوان یک نوسان‌گر نشان داده می‌شود، به معنای خطی بین دو حد و می‌تواند بین 0 تا 100 باشد.

این اندیکاتور از یک بازه زمانی 14 روزه استفاده می‌کند و یک ارز دیجیتال زمانی که ارزش آن به زیر 30 می‌رسد، اشباع فروش در نظر گرفته می‌شود و زمانی که ارزش آن به بالای 70 برسد، بیش از حد خرید محسوب می‌شود.

باند بولینگر

باند بولینگر که توسط جان بولینگر توسعه یافته است، به معامله‌گران کمک می‌کند تا حرکت‌های کوتاه‌مدت قیمت دارایی‌ها، از جمله ارزهای دیجیتال را شناسایی کند. باند بولینگر با استفاده از میانگین متحرک 20 روزه و جمع و کم کردن یک انحراف استاندارد از میانگین متحرک ایجاد می‌شود.

پارامترهای باند بولینگر را می‌توان سفارشی کرد، زیرا باندها بر اساس قیمت ارز دیجیتال گسترش یافته و منقبض می‌شوند. باندها دوره‌هایی از نوسانات بالاتر یا پایین‌تر را نشان می‌دهند و قرار نیست به تنهایی مورد استفاده قرار گیرند، بلکه با شاخص‌های دیگر نیز استفاده شوند.

زمانی که قیمت یک ارز دیجیتال به بالای باند بالایی حرکت کند، بیش از حد خرید در نظر گرفته می‌شود، در حالی که حرکت زیر باند پایین به عنوان فروش بیش از حد در نظر گرفته می‌شود. باند بولینگر بر این مفهوم استوار است که دوره‌های نوسان کم با دوره‌هایی با نوسان بالا دنبال می‌شوند، به این معنی که وقتی باندها در طول دوره‌های نوسان بالا از هم جدا می‌شوند، روند ادامه‌دار ممکن است به پایان برسد. به طور مشابه، هنگامی که باندها به هم نزدیک هستند، دارایی ممکن است برای دوره‌ای با نوسانات بالا همراه باشد.

منبع: Cointelegraph

پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *