اگرچه ممکن است تورم منفی (Deflation) و تورم کاهی (Disinflation) یکسان به نظر برسند، اما نباید آنها را باهم اشتباه گرفت. تورم منفی کاهش در سطح عمومی قیمتها در سراسر اقتصاد است، در حالی که تورم کاهی زمانی اتفاق میافتد که نرخ تورم (inflation) به طور موقت کاهش یابد. تورم منفی که نقطه مقابل تورم است، عمدتاً ناشی از تغییر در عرضه و تقاضا میباشد.
از سوی دیگر، تورم کاهی میزان تغییر تورم را در طول زمان نشان میدهد. نرخ تورم در طول زمان در حال کاهش میباشد، اما همچنان مثبت است.
تورم منفی در مقابل تورم کاهی: یک مرور کلی
تورم منفی (Deflation)
تورم منفی یک اصطلاح اقتصادی است که برای توصیف کاهش قیمت کالاها و خدمات استفاده میشود و رشد اقتصادی را کند میکند. تورم منفی معمولاً در زمان عدم اطمینان اقتصادی که تقاضا برای کالاها و خدمات کمتر است، همراه با سطوح بالاتر بیکاری اتفاق میافتد. هنگامی که قیمتها کاهش مییابند، نرخ تورم به زیر صفر میرسد.
تورم منفی (و نرخ تورم) را میتوان با استفاده از شاخص قیمت مصرفکننده (CPI) محاسبه کرد. این شاخص تغییرات سطح قیمت یک سبد کالا و خدمات را اندازهگیری میکند. همچنین میتوان آنها را با استفاده از شاخص تولید ناخالص داخلی (GDP) اندازهگیری کرد که تورم قیمت را اندازهگیری میکند.
چندین عامل مختلف وجود دارد که میتوانند باعث کاهش تورم شوند، از جمله کاهش عرضه پول، مخارج دولت، هزینههای مصرفکننده و سرمایهگذاری توسط شرکتها.
بهرهوری تجاری نیز میتواند منجر به کاهش قیمت شود. هنگامی که یک شرکت از فناوری پیشرفتهتری در فرآیند تولید خود استفاده میکند، ممکن است کارآمدتر شود و در نتیجه هزینههای خود را کاهش دهد. این صرفهجویی در هزینه ممکن است پس از آن به مصرفکننده منتقل شود و منجر به کاهش قیمتها شود.
یک مثال ساده
یک تلفن همراه را در نظر بگیرید. قیمت تلفنهای همراه از دهه 1980 به دلیل پیشرفتهای تکنولوژیکی به طور قابل توجهی کاهش یافته است. این باعث شده است که عرضه آنها با سرعت بیشتری نسبت به عرضه پول یا تقاضا برای تلفنهای همراه افزایش یابد.
اما اوراق قرضه میتوانند در زمان تورم منفی عملکرد خوبی داشته باشند. سرمایهگذاران بیشتری به سمت داراییهای باکیفیت میروند که نوید یک وسیله سرمایهگذاری مطمئنتر را میدهند. در مقابل، میتواند تاثیر منفی بر بازار سهام داشته باشد. کاهش قیمتها – و در نتیجه عرضه و تقاضا – به سودآوری شرکتها آسیب میرساند و منجر به فرسایش ارزش سهام آنها میشود.
برای مقابله با تورم منفی، یک بانک مرکزی وارد عمل شده و از یک سیاست پولی انبساطی استفاده میکند که باعث کاهش نرخ بهره و افزایش عرضه پول در اقتصاد میشود.
این به نوبه خود باعث افزایش تقاضا برای کالاها و خدمات میشود. نرخ بهره پایینتر به معنای افزایش قدرت هزینه مصرفکنندگان است. هزینه بیشتر به معنای تورم قیمت است که در نتیجه منجر به تقاضای بیشتری برای کالاها و خدمات میشود. قیمتهای بالاتر نیز منجر به سود بیشتر برای مشاغل میشوند.
تورم کاهی (Disinflation)
کاهش تورم زمانی اتفاق میافتد که نرخ تورم به طور موقت کاهش یابد. این اصطلاح به طور معمول توسط فدرال رزرو ایالات متحده برای توصیف دوره کاهش تورم استفاده میشود. برخلاف تورم منفی، تورم کاهی برای اقتصاد مضر نیست، زیرا نرخ تورم در یک دوره کوتاهمدت اندکی کاهش مییابد.
بر خلاف تورم و تورم منفی، تورم کاهی تغییر در نرخ تورم است. قیمتها در دورههای تورم کاهی کاهش نمییابند و نشاندهنده رکود اقتصادی نیست. در حالی که نرخ رشد منفی – مانند منفی 2 درصد – نشاندهنده تورم منفی است، تورم کاهی با تغییر در نرخ تورم از یک سال به سال دیگر نشان داده میشود. بنابراین، تورم کاهی با تغییر 4 درصد از یک سال به 2.5 درصد در سال بعد اندازهگیری میشود.
نکته مهم: تورم کاهی لزوماً برای بازار سهام بد نیست، زیرا ممکن است در دورههای تورم منفی باشد. در واقع، سهام زمانی که نرخ تورم کاهش مییابد، میتواند عملکرد خوبی داشته باشد.
تورم کاهی توسط عوامل مختلفی ایجاد میشود. رکود یا انقباض در چرخه تجاری ممکن است منجر به تورم کاهی شود. همچنین ممکن است ناشی از تشدید سیاست پولی توسط بانک مرکزی باشد. هنگامی که این اتفاق میافتد، دولت نیز ممکن است شروع به فروش برخی از اوراق بهادار خود کند و حجم پول خود را کاهش دهد.
منبع: investopedia
پاسخ
یه مقاله مهم و کاربردی