MIT (اواخر دهه 1970)
Aspen Movie Map در سال 1977 توسط MIT ساخته شد. این برنامه به کاربران این امکان را میداد تا مانند Google Street View به صورت مجازی در شهر آسپنِ کلرادو بگردند، وارد ساختمانهای مشخصی شوند و یا فصلها را تغییر دهند. آسپن همچنین در برنامههای نظامی، بهمنظور درک سربازان از فضای جنگ نیز استفاده میشد.
در سال 1988، Palenque این برنامه را با افزودن قابلیت تصاویر چشم ماهی توسعه داد که لنزی، با زاویه دید بسیار گسترده است و با ایجاد میدان دید 180 درجه به کاربر این امکان را میدهد تا حضور خود را در آن فضا بصورت واقعی مجسم کند. این مفهوم اولین بار در سال 1906 توسط رابرت دبلیو وود، فیزیکدان و مخترع آمریکایی ابداع شد که اثر عدسی چشم ماهی را، به جهان بینی آن در زیر آب تشبیه کرد. این مفهوم به نوعی معادل با پانوراما یا چشم پرنده میباشد و دیدی که بیننده از این نوع فضا میتواند در ذهن خود داشته باشد، همانند تصاویر در چشم عقاب و ماهی، به نظر میآید.
شرکت مکدانل داگلاس(1979)
شرکت هوافضایی مک دانل داگلاس، یکی از مهمترین تولیدکنندگان تجهیزات نظامی در آمریکا میباشد که در سال 1979 کلاه HMD را برای خلبانان ارتش توسعه داد. HMD، با مانیتورهای کوچک در جلوی چشم و سیستمهای صوتی فضا را بهصورت سه بُعدی و عمیق به فرد ارائه میدهد. مکدانل داگلاس در جهت این توسعه ردیابی در HMD تعبیه کرد که ازطریق آن، حرکات چشم خلبان را دنبال میکرد و با تصاویر ایجاد شده توسط کامپیوتر مطابقت داشت.
سَندین و دفانتی (1982)
Sandin و Defanti در سال 1982 اولین دستکش سیمی و دادهای را با عنوان Sayre ابداع کردند که ایده ساخت آن از ریچارد سایر یکی از همکاران آزمایشگاه تحقیقاتی در دانشگاه ایلینویز شیکاگو گرفته شد.
این دستکش با استفاده از حسگرهای نوری در لولههای منعطف، که در یک سمت منبع نور و در بخش دیگر فوتوسل قرار دارد میزان خم شدن انگشتان را اندازهگیری میکرد. به این صورت، زمانی که فرد انگشت خود را حرکت میداد، مقدار نوری که به فتوسل برخورد میکرد، تغییر کرده و به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میشد و از آن طریق اندازهگیری صورت میگرفت. ساخت این دستکش میتواند بهعنوان جرقهای، برای آغاز تحقیقات کنترل و تشخیص ژست باشد.
جارون لنیر(1984)
VPL Research، در سال 1984 توسط Jaron lanier دانشمند، موسیقیدان ونویسنده آمریکایی، و توماس زیمرمن در پالو آلتوی سانفرانسیسکو تاسیس شد و بهعنوان یکی از اولین شرکتهاییست که در زمینه توسعه و فروش محصولات واقعیت مجازی از جمله دستکش داده(DataGlove) با قیمت 9000 دلار و زبان برنامهنویسی بصری، فعالیت داشت. این شرکت طیف گستردهای از نرمافزار و سختافزارهای واقعیت مجازی را توسعه داد، که برخی از این محصولات عبارتند از:
DataGlove: یا دستکش داده که با همکاری توماس زیمرمن و جرون لنیر ابداع شد، از 6502 میکروکنترلر استفاده میکرد. این دستکش به افراد این امکان را میداد تا اشیاء مجازی و دیجیتالی را از راه دور دستکاری و جهتدهی کنند به این منظور در مواردی ازجمله بازی، جراحی از راه دور و … استفاده میشد.
حسگر نوری حساس به خمش انگشت، که در دستکش بکار برده شد توسط Young L. Harvill ابداع شد، به این صورت که فیبر نزدیک مفصل انگشت را خراش میداد تا به صورت موضعی نسبت به خم شدن حساس شود و از آن طریق تغییر و حرکت دست، در صفحه نمایشگر نشان داده میشد.
توسعه HMD: یا نمایشگرهای روی سر، که با استفاده از لنزهای فرنل و درک بصری ، کاربر را در فضای نمایش غرق میکرد. همچنین قابلیت ردیابی حرکات سر را نیز داشت. در عینک حسگرهایی تعبیه شده بود که میتوانست تغییر حالت چهره را تشخیص دهد، که این امری بسیار مهم از دید سازندگان آن بود، از آن جهت که شما بخشی از واقعیت مجازی هستید، و لباس شما باید تغییر حالات را تشخیص دهد.
EyePhone: این سیستم از توسعه و ادغام دستکش داده (DataGlove)و نمایشگر روی سر (HMD) ابداع شد و فضایی واقعی و ملموس را برای کاربر ایجاد میکرد. آیفون در آن زمان با مشکلاتی مواجه شد، طی گزارشی از Infoworld در سال 1990، این هدست تنها میتواند 5 تا 6 فریم در ثانیه تولید کند که بسیار کندتر از 30 فریمیست که توسط تلویزیونهای آن زمان تولید میشد، همچنین عوامل بازدارندهی دیگر برای ادامهی این طرح هزینهی زیاد، و حجیم بودن سایز و عدم راحتی آن برای کاربر بود.
AudioSphere: محصولیست که برای تولید صدا بصورت سهبُعدی از استریو استفاده میکند و درک ملموستر و واقعیتری را از فضا به کاربر ارائه میدهد.
Isaac یک موتور رندر بصری سه بعدی و همچنین Body Electric، زبان برنامه نویسی بصری که برای کنترل و برنامهریزی سایر اجزا به عنوان بخشی از تجربه واقعیت مجازی VPL استفاده میشود. با این حال VPL در سال 1990 اعلام ورشکستگی کرد و درهمان سال، تمام پتنتهای آن توسط Sun Microsystems خریداری شد.
جارون لنیر در پاسخ به فراگیر شدن واقعیت مجازی عنوان کرد:
این روزها، واقعیت مجازی عملا به واقعیت تبدیل شده است، او در حین مصاحبه، با اشاره به ترافیک اطراف میدان یونیون بیان کرد که “اگر از پنجره به بیرون نگاه کنید درمییابید، که هیچ وسیله نقلیهای وجود ندارد که ابتدا در فضای مجازی خلق نشده باشد، اما واقعیت مجازی در سال 1988 هیجانانگیزتر بود.
در آن سالها برای ورود به دنیای مجازی و دیجیتالی، هر شخص ابتدا میبایست لباسهایی حجیم و عجیب میپوشید، گویی قرار است وارد دنیایی ناشناخته شود. وقتی عینک و نمایشگر را به چشم میزدید ناگهان به دنیایی دیگر متصل میشدید که فضایی سه بُعدی شما را احاطه کرده است. با چرخش و حرکت سر، تغییر تصاویر این توهم را ایجاد میکرد که در عینحال که درحال حرکت هستید، ایستادهاید.
توماس فارنس(1986)
توماس فارنس دستگاه شبیهساز پرواز با نام Super Cockpit را در سالهای 1986-1989 توسعه داد. این دستگاه بهگونهای بود که تصاویر مادون قرمز و نقشههای سهبُعدی ایجاد شده توسط کامپیوتر، در صفحه نمایشگر نشان داده شده و خلبان با استفاده از سیستم ردیابی کلاه HMD حسگرها، و کنترلکنندههای صوتی این قابلیت را داشت تا هواپیما را با حرکات چشم، چرخش سر، و یا با صحبت کنترل کند. بنابراین Super Cockpit ، موجب تحقق دیدگاه لیکلیدر، در خصوص همزیستی انسان و ماشین شد.
شرکت هوافضای بریتانیا(1987)
Virtual Cockpit، سیستم توسعهیافته Super cockpit میباشد که با استفاده از توسعه نمایشگر HMD، تشخیص گفتار خلبانان توسط حسگرهای صوتی را تقویت کرد.
ورود ناسا به واقعیت مجازی(1989)
در سال 1989 شرکت Crystal River Engineeringتوسط اسکات فورستر پس از عقد قرارداد با ناسا تأسیس شد. هدف از تاسیس این شرکت، تنظیم یک استاندارد پروتکل جهانی، برای مدیریت و توسعه سیستمهای صوتی در شبیهسازهای واقعیت مجازی بود که برای آموزش فضانوردان استفاده میشد.
Mattel(1989)
دستکشهای پاور(Power Glove) در سال 1989 توسط Mattel ساخته شد. این نوع از دستکشها شکل توسعهیافته دستکشهای دادهای جارون لنیر بود، همچنین بهعنوان یکی از لوازم جانبی بازی نینتندو نیز استفاده میشد.
پاسخ
چقدر مفید و عالی 😍🤩