بیت کوین برای ما آزادی فردی ایجاد میکند. درواقع، بیت کوین این امکان را فراهم میکند که افراد بتوانند ارزش پسانداز خود را حفظ کنند و نسبت به آن احساس رضایت بیشتری داشته باشند. این مقاله نظری که به تازگی توسط لوگان بولینگر (Logan Bolinger) حقوقدان و نویسنده هفتهنامه “Think Bitcoin” نوشته شده است، به کاوش در ماهیت بیت کوین، جوانب مثبت و منفی آزادی فردی که ارائه میدهد و تاثیر آن در بخش باطنی زندگی میپردازد.
ماهیت بیت کوین برای شما چیست؟
من علاقهمندم که این سوال را بپرسم، آیا دنیایی که میخواهیم در آن زندگی کنیم، دنیایی است که باید همه جنبههای زندگی فردی را بیش از حد مالی کنیم؟ زیرا شرایط اقتصادی در سطح کلان به گونهای است که شما باید تمام وجود خود را تقدیم آن کنید؟ آیا این واقعاً یک پیروزی برای دموکراسی و رفاه روحی-روانی همه ماست؟ آیا این همان روشی است که میخواهیم طبق آن زندگی کنیم؟
در مقابل چیزی مانند بیت کوین اساسا میگوید که احتمالاً دنیا به گونهای بهتر است که در آن واقعا بتوانید پول خود را پسانداز کنید و فقط مجبور نباشید آن را خرج کنید، سرمایهگذاری کنید یا به گونهای آن را در چیزی شرطبندی کنید.
آیا این مسئله منجر میشود تا به عنوان یک شخص احساس رضایت بیشتری داشته باشید؟ آیا میتوانید چیزهای دیگری که مربوط به مسائل مالی نمیشوند را دنبال کنید؟ من فکر میکنم در نهایت ماهیت بیت کوین این است که همه ما به طور جمعی کمتر به پول فکر میکنیم و بیشتر به چیزهای دیگری که به آنها علاقه داریم تمرکز خواهیم کرد.
من این اظهارات را در قسمت اخیر پادکست “What Bitcoin Did” در بحثی در مورد ماهیت بیت کوین و روشهایی که فکر میکنم برخلاف وضعیت معاصر وب 3 میتواند تغییرات مثبتی را در بخش درونی زندگی ما ایجاد کند، بیان کردم.
ما اغلب در مورد راههایی که بیت کوین میتواند واقعیتهای خارجی ما را تغییر شکل دهد یا پیکربندی مجدد کند، بحث میکنیم و نظریهپردازی میکنیم. اما فکر نمیکنم توجه کافی به این موضوع شده باشد که چگونه ماهیت بیت کوین میتواند پیکربندی مشابهی را در باطن زندگی ما آغاز کند، فرآیندی که در مجموع میتواند منجر به تغییر اولویتها و ارزشها شود.
جوانب مثبت و منفی آزادی
من میخواهم درباره دو مفهوم متفاوت از آزادی صحبت کنم تا نشان دهم چرا فکر میکنم ما تا این حد بر یکی از آنها تمرکز میکنیم. هنگامی که مردم خود را به عنوان «ماکسیمالیستهای آزادی» توصیف میکنند، در درجه اول به وجه منفی آزادی اشاره میکنند، آزادی از محدودیتهای مزاحم بیرونی. بدون آزادی از محدودیتهای خارجی خاص، پیگیری معنادار تحقق خود، چیزی که ما از آن به عنوان آزادی مثبت یاد میکنیم، اگر نگوییم غیرممکن، بسیار دشوار است.
آنقدر روی جنبههای منفی آزادی بیت کوین متمرکز میشویم که نمیتوانیم آزادی مثبتی که ماهیت بیت کوین برای ما تسهیل میکند را بهطور کامل درک کنیم. یعنی آنقدر روی راههایی که بیت کوین از نفوذ یا محدودیتهای خارجی جلوگیری میکند، تمرکز میکنیم که راههایی که میتواند محیطی ایجاد کند که ما به صورت کامل آزادی خود را بیان کنیم را بررسی نمیکنیم.
من استدلال میکنم که ماکسیمالیسم آزادی به طور پایدار در درازمدت تحقق نمییابد، زیرا در واقع یک حالت پایاندهنده نیست. این یک وضعیت مرزی ضروری است، وسیلهای برای دستیابی به یک محیط معین که در آن آزادی مثبت میتواند به طور مولد اعمال شود. آزادی مانند داشتن یک بینهایت است. تعداد بالای کانالهای تلویزیونی، اما نمیدانید چه چیزی میخواهید تماشا کنید. مثل این است که بدون هیچ راهی برای تعیین اینکه واقعاً چه چیزی را میخواهید دنبال کنید یا چه چیزی ارزش دنبال کردن را دارد، به نحوی آزادی انجام هر چیزی را دارید.
ماکسیمالیسم آزادی
آمریکاییها بهویژه با ایدههای آزادی منفی سازگار هستند، اما در مورد آزادی مثبت مهارت خاصی ندارند. ما میتوانیم این را در همه جا ببینیم، از جمله در مورد ماهیت بیت کوین. اگر کسی هویت کاملی را حول محور «ماکسیمالیسم آزادی» بسازد، معیشت و احساس خود به ادامه وجود محدودیتهای بیرونی بستگی دارند که باید آنها را محکوم کرد. همانطور که لوئیس هاید (Lewis Hyde) زمانی نوشت:
میتوان ناخواسته و عمدتاً ناخودآگاه به پرندهای تبدیل شد که عاشق قفس خود شده است.
ماکسیمالیسم هدفمند
بنابراین، در حالی که ماکسیمالیسم آزادی (آزادی منفی) بسیار مهم است، ما همچنین باید آنچه را که ماکسیمالیسم هدفمند (آزادی مثبت) ابداع کرده است، دنبال کرده و اولویتبندی کنیم که به نوعی یک دیدگاه و روشی برای ساختار بخش باطنی زندگی ما محسوب میشود.
ماکسیمالیسم هدفمند در تجربه روزمره ما از زندگی چگونه به نظر میرسد؟ یک مثال برجسته میتواند رابطه ما با مصرفگرایی افسارگسیخته باشد که در یک سیستم پولی فیات به وجود آمده است. به من اجازه دهید آماری را به اشتراک بگذارم که نشان میدهد این رابطه چقدر مخدوش شده است:
- طبق گزارش لسآنجلس تایمز، 300 هزار کالا در یک خانه متوسط آمریکایی وجود دارد.
- بر اساس آمار NPR، اندازه متوسط خانههای آمریکایی در طول 50 سال گذشته تقریباً سه برابر شده است.
- با این وجود، از هر ده آمریکایی یک نفر یک فضای ذخیرهسازی خارج از خانه را اجاره میکند که سریعترین بخش در حال رشد صنعت املاک تجاری در چهار دهه گذشته است.
- تحقیقات بریتانیایی دیگری نشان میدهد که یک کودک 10 ساله به طور متوسط 238 اسباببازی دارد، اما روزانه تنها با 12 اسباببازی بازی میکند.
- یک خانواده آمریکایی به طور متوسط سالانه 1700 دلار برای لباس خرج میکند، در حالی که به طور متوسط سالانه 65 پوند لباس را دور میاندازد.
این ایده را فهمیدید؟ آمریکاییها و دیگر شهروندان کشورهای توسعهیافته بیش از هر زمان دیگری مصرف میکنند.

با این وجود، قدرت خرید آنها به طور معناداری رشد نمیکند.

ماهیت بیت کوین به دنبال چیست؟
چرا مردم بیشتر از هر زمان دیگری مصرف میکنند؟ چه چیزی این را توضیح میدهد؟ یک عامل این است که ما سلامت اقتصادی خود را با مقداری که خرج میکنیم اندازهگیری میکنیم، یک روش منحصر به فرد برای سنجش سرزندگی اقتصادی. مخارج مصرفکننده تقریباً 70 درصد تولید ناخالص داخلی است. اگر کمتر هزینه کنیم، با توجه به معیاری که برای اندازهگیری استفاده میکنیم، سلامت اقتصادی ما کاهش مییابد.
همچنین این واقعیت وجود دارد که ما بیشتر از همیشه شاهد تبلیغات گسترده مصرفگرایی هستیم. اما، مهمتر از همه، اولیتبندیهای رایجی وجود دارد که به نظر من، بخشی از بافت فرهنگی ما شدهاند.
اینجاست که فکر میکنم بیت کوین وارد عمل میشود. بسیاری از مصرفگراییها توسط سیستم پولی فیات برانگیخته میشود که تضمین میکند پول شما در طول زمان ارزش خود را از دست میدهد. در حالی که شما بیشتر از همیشه برای ادامه زندگی سخت کار میکنید، هزینههای مصرفکننده هم هدفمندتر و هم آرامشبخش هستند. به عبارت دیگر، ما برای خرج کردن انگیزه داریم، زیرا خرج نکردن یا سرمایهگذاری برای ما به این معناست که پول ما فقط مینشیند و ارزشش را از دست میدهد.
ما کار میکنیم. خیلی سخت است و بسیاری از ما در مشاغلی که از آن لذت نمیبریم، فقط برای ادامه دادن کار میکنیم. آیا نباید همه چیزهای جالب جدید را بخریم تا احساس کنیم همه آن کارها ارزشش را داشته است؟
اگر خودمان را از برخی از مصرفگراییها حذف کنیم، فضایی برایمان باز میکشود که کمتر به پول فکر کنیم، به این معنی که میتوانیم در مورد هر چیز دیگری هدفمندتر عمل کنیم. این ایده ماکسیمالیسم هدفمند است. ما به نوعی آزادی مثبت خود را پس میگیریم. آزادی ما برای بیان کردن خودمان به بهترین و کاملترین شکل ممکن. به نظر من، در نهایت ماهیت بیت کوین به دنبال یک جایگزین پایدار برای این مصرفگراییها است.
مینیمالیسم و ماهیت بیت کوین
اینجا واقعاً با تضاد ارزشها مواجه میشویم. مصرفگرایی یک ارزش محصول سیستم فیات است. هم به معنای واقعی کلمه یک ارزش است، زیرا ما سلامت اقتصادی را تا حد زیادی با اندازهگیری مصرف مقیاس میکنیم و به نوعی یک شیوه رفتاری ریشهدار برای ما محسوب میشود. بیت کوین اگر به پذیرش رو به رشد خود ادامه دهد، نوید یک پیشزمینه فرهنگی از گسترش مسائل عمیقتر، مانند انجام کارها، روابط، خلاقیت، مشارکت در اجتماع، حضور کاربردی در آن و غیره را ارائه میدهد.
وقتی صحبت از این دگرگونی داخلی، این ماکسیمالیسم هدفمند، و روشهایی که بیت کوین ما را به آن سمت میبرد به میان میآید، فکر میکنم ماهیت بیت کوین در برخی اصول اساسی با مینیمالیسم مشترک است، جنبشی که ریشههای عمیق و باستانی دارد.
در حدود یک دهه گذشته، طرفداران مینیمالیسم، با توجه به محدودیتهایی که مصرفگرایی کنترلنشده میتواند بر روی تجربیات زیسته ما قرار دهد، زندگیهایی را با داراییهای استفاده نشده و غیرضروری کمتری دنبال میکنند تا بتوانند آزادی و تسلط بر زندگی خود و فضایی را برای دنبال کردن آنچه مهم است به دست آورند. یعنی دنبال کردن یک زندگی هدفمندتر.
مینیمالیسم چیست؟
جاشوا فیلدز میلبورن (Joshua Fields Millburn) یکی از بنیانگذاران theminimalists.com، مینیمالیسم را اینگونه توصیف میکند:
چیزی که ما را از مسائل غیرمهم عبور میدهد تا بتوانیم برای مسائل مهم زندگی خود جایی باز کنیم که درواقع آنها هم اصلاً مهم نیستند.
وعده بیت کوین
وعده بیت کوین این است که پولی باشد که به واسطه سلامتیاش، به ما اجازه میدهد از همیشه فکر کردن به پول عبور کنیم تا بتوانیم برای چیزهای مهم زندگی که تمایل به گم شدن و نادیده گرفته شدن دارند، جا باز کنیم.
ما زمان زیادی را صرف فکر کردن در مورد پول میکنیم (چگونه آن را بدست آوریم؟ چگونه بیشتر از آن به دست آوریم؟ چگونه آن را رشد دهیم؟ چگونه با تورم همراه شویم؟ چگونه آن را سرمایهگذاری کنیم؟ چگونه آن را خرج کنیم؟ برای چه چیزی خرج کنیم؟ چگونه سریع ثروتمند شویم؟ چگونه صورت حسابها را پرداخت کنیم؟ و غیره) و تا حدی این همیشه صادق است. من در اینجا از شکل افلاطونی کمونیسم دفاع نمیکنم.
اما زمانی که پول ارزش خود را حفظ نمیکند، زمانی که به طور مداوم تحقیر میشود، زمانی که بدهیهای دولتی آنقدر زیاد است که باید از بین برود، و وقتی سلامت اقتصادی یک کشور با میزان مصرف آن سنجیده میشود، محیطی ایجاد میشود که در آن پول عملا تمام چیزی است که ما به آن فکر میکنیم.
به همین دلیل است که من نسبت به برخی از پیشنهادات در گوشههای دیگر دنیای کریپتو بسیار انتقاد/شک دارم که به نظر میرسد بسیاری از آنها به دنبال همان جنبههای منفی آزادی هستند. در مقابل، پیامدها و اثرات کاهش مصرفگرایی جمعی را به سادگی نمیتوان نادیده گرفت که به نظر من ماهیت بیت کوین با این ایده اشتراکات زیادی دارد.
نتیجهگیری
اکنون من در اینجا یک آرمانشهر را تصور نمیکنم که در آن همه ما در اطراف آتش کمپ آواز میخوانیم (اگرچه از آهنگها و آتش کمپها لذت میبرم). من در مورد دگرگونی باطن زندگی صحبت میکنم، تغییری که فضا را برای زندگی هدفمندتر باز میکند و من فکر میکنم که به پتانسیل بیت کوین برای تسریع چنین تحولی به اندازی کافی اعتبار داده نشده است.
بنابراین یک ماکسیمالیست آزادی باشید، زیرا این مسئله بسیار مهمی است. اما در اینجا متوقف نشوید، زیرا این به تنهایی شما را در درازمدت سیر نگه نمیدارد. شما همچنین باید یک ماکسیمالیست هدفمند باشید.
بسیاری از مردم به این شکل زندگی میکنند، اجباری، محدود و غیرهدفمند در یک سیستم فیات:
اما من فکر میکنم بیت کوین برای فرار از این موضوع آمده باشد!
نویسنده: Logan Bolinger
منبع: Bitcoin Magazine
پاسخ