بسیاری از فعالان بازار هنوز در تلاشاند تا پیشبینی کنند که رمزارزها در آینده کجا خواهند بود. اما واقعیت این است که این طرز فکر، متعلق به دوران گذشته است. کریپتو دیگر یک آزمایش نظری با دادههای مفقود نیست؛ ما اکنون با یک سیستم زنده روبهرو هستیم که دارای کاربر واقعی، درآمد واقعی و مکانیسمهای اقتصادی ملموس است.
اگر امروز را با دقت کالبدشکافی کنید، متوجه خواهید شد که آنچه در سال ۲۰۲۶ قرار است رخ دهد، همین حالا در حال شکلگیری است. سال ۲۰۲۶ سالی نخواهد بود که چیزی تغییر کند، بلکه سالی است که “بدیهیات” برای همه آشکار میشود.
پایان عصر زیرساختمحور
در دهه اول ظهور کریپتو، تمام تمرکز صنعت بر «بهینهسازی عرضه» بود. ما به دنبال زنجیرههای سریعتر، تراکنشهای ارزانتر و فضای بلوک (Blockspace) بیشتر بودیم. اکنون باید بپذیریم که این ماموریت تا حد زیادی به پایان رسیده است.
- اشباع زیرساخت: کارمزدها به شدت کاهش یافته، ظرفیت شبکه ها بینهایت شده و بلاکچینها دیگر شبیه به یک «نوآوری خارقالعاده» نیستند؛ آنها حالا به خدمات عمومی شبیه شدهاند (مانند برق یا اینترنت).
- مشکل تقاضا: فاجعه اینجاست که تقاضا با همان سرعت رشد نکرده است. ما بزرگراههای عظیمی ساختهایم، اما ترافیک هنوز به این جادهها نرسیده است. وقتی عرضه زیرساخت از تقاضای مصرفکننده پیشی میگیرد، قدرت قیمتگذاری از بین میرود. در سال ۲۰۲۶، دیگر کسی برای «ساختن یک لایه دوم سریعتر» به شما جایزه نخواهد داد.
پذیرش همگانی؛ کاتالیزوری که تبدیل به حسابرس شد
سالهاست که «پذیرش همگانی» به عنوان بهانهای برای ارزشگذاریهای نجومی پروژهها فروخته میشود. اما امروز، پذیرش دیگر یک وعده برای آینده نیست؛ بلکه یک ابزار حسابرسی است.
در گذشته، نبود کاربر به پروژهها اجازه میداد پشتِ روایتهای زیبا پنهان شوند. اما امروزه، حضور کاربر واقعی، حاشیه سود و میزان ارزش خلقشده را برملا میکند. کریپتو دیگر منتظر پذیرش نیست؛ بلکه بر اساس آنچه که این پذیرش واقعاً تولید میکند، قضاوت میشود. و واقعیت تلخ این است که درآمد حاصل از زیرساختها، بسیار کمتر از آن چیزی است که اکثر مردم تصور میکردند.
وفور زیرساخت، حاشیه سود را میبلعد
فضای بلوک ارزان برای کاربران عالی است، اما برای پروتکلهایی که مدل درآمدیشان تنها بر پایه کارمزد است، یک کابوس محسوب میشود.
- رقابت برای هیچ: سیستمهای متنباز به راحتی کپی میشوند و رقابت به سرعت باعث ایجاد مازاد عرضه میشود. اکنون صدها زنجیره برای فعالیتهای محدودی رقابت میکنند.
- قوانین اقتصاد کلاسیک: این به معنای شکست کریپتو نیست، بلکه بازگشت به اقتصاد نرمال است. هر زیرساختی که هزینه نهایی اندکی داشته باشد، در نهایت قیمتش به اندازه یک «کالا» تنزل مییابد
آغاز ارزشگذاری مجدد
ما در حال حاضر در میان یک عدم تعادل بزرگ هستیم. بلاکچینهای زیرساختی (L1s/L2s) بخش عمدهای از ارزش کل بازار کریپتو را در اختیار دارند، در حالی که سهم ناچیزی از کارمزدها را جذب میکنند. در مقابل، اپلیکیشنها و پروتکلهای کاربرمحور، بیشترین ارزش اقتصادی را خلق میکنند، اما سهم ناچیزی از ارزشگذاری بازار دارند.
این شکاف ممکن است مدتی به دلیل نقدینگی و روایتهای کاذب دوام بیاورد، اما ریاضیات همیشه پیروز است.
- زیرساختها: به سمت پایین ارزشگذاری مجدد میشوند.
- اپلیکیشنها و تجمیعکنندهها: به سمت بالا حرکت میکنند. ارزش به سمتی کوچ میکند که کاربر و درآمد در آنجا حضور دارند.
پذیرش در دنیای واقعی، پروتکلها را نجات نمیدهد
استیبلکوینها نمونه بارز موفقیت هستند؛ آنها هزینهها را کاهش داده و تسویه حساب را بهبود بخشیدهاند. اما نکته کلیدی اینجاست: وقتی کسبوکارهای سنتی از ریلهای کریپتو استفاده میکنند، ارزش نزد کسی باقی میماند که رابطه با مشتری را در اختیار دارد.
کریپتو کارایی ایجاد میکند، اما سود خودکار ایجاد نمیکند. بدون داشتن شبکه توزیع و مالکیت مشتری، پروتکلها به جای جایگزینی با نهادهای سنتی، تنها باعث تقویت آنها میشوند.
چرا ۲۰۲۶ سالِ بدیهیات است؟
بازار کریپتو هنوز دورهای است و قیمتها در حال حاضر بالاتر از هنجارهای تاریخی هستند. اصلاح بازار همیشه نیازمند خبر بد نیست؛ گاهی فقط لازم است که «واقعیت» قیمتگذاری شود.
تا سال ۲۰۲۶، هیچکدام از این تحلیلها جنجالی نخواهند بود:
زیرساختها مانند شرکتهای خدماتی و ابزاری ارزشگذاری میشوند.
اپلیکیشنها مانند مدلهای کسبوکار ارزشگذاری میشوند.
و سوال این نخواهد بود که «چه چیزی تغییر کرد؟»، بلکه این خواهد بود که «چرا اینقدر طول کشید تا چیزی را که از قبل جلوی چشممان بود، بپذیریم؟»
آینده، بر پایه کریپتو ساخته شده است؛ اما ارزش آنجا نیست که اکثر مردم هنوز به دنبالش میگردند.

پاسخها