جدال با ارواح ترس و واقعیتهای مالی
هر زمان که صحبت از بیت کوین و سایر ارزهای دیجیتال میشود، با موجی از ترسها و اعتراضات روبرو میشویم. منتقدان، که اغلب ریشههای فکریشان در مکتب اقتصادی کینزین (Keynesian dogma) نهفته است، بیتکوین را بیثبات، بدون پشتوانه، ناامن و در نهایت محکوم به شکست میدانند؛ آن هم زمانی که دولتها تصمیم به سرکوب آن بگیرند. اما برای یک اقتصاددان مکتب اتریش (Austrian economist)، این ترسها تا حد زیادی افسانههایی هستند؛ روایتهای خوشایندی که برای حفظ وضعیت موجود پول فیات (Fiat status quo) طراحی شدهاند، در حالی که خطرات واقعی نه در خود بیت کوین، بلکه در تسلط مستمر پول تورمی دولتی نهفته است.
در این مقاله از تریدینگهاوس، به بررسی این ترسها و مقایسه آنها با دیدگاههای مکتب اتریش میپردازیم تا روشن کنیم چرا بیتکوین، به جای تهدید، میتواند راهحلی برای مشکلات بنیادین سیستم پولی کنونی باشد.
ترس اول: بیتکوین بیش از حد بیثبات است!
رایجترین اتهام این است که بیتکوین برای اینکه به عنوان پول عمل کند، بیش از حد بیثبات است. این مشاهده، اگرچه در کوتاهمدت از نظر واقعی درست است، اما در اهمیت آن سوءتفاهم وجود دارد. بیثباتی، یک نقص ذاتی در طراحی بیتکوین نیست، بلکه نتیجه اجتنابناپذیر مرحله اولیه آن در تکامل پولی است. هر کالایی که به عنوان پول ظهور میکند، باید فرآیند کشف قیمت را طی کند. زمانی که طلا برای اولین بار به طور گسترده معامله شد، ارزش آن به شدت در نوسان بود تا اینکه از طریق پذیرش گستردهتر تثبیت شد. بیتکوین، که از ابتدا دیجیتال و جهانی است، این فرآیند کشف را با سرعت و دیدی بسیار بالا تجربه میکند. بازار معیوب نیست؛ بلکه دقیقاً کاری را انجام میدهد که از بازارها انتظار میرود: یافتن ارزش تعادلی برای یک دارایی کمیاب. بیثباتی با رشد نقدینگی و پذیرش کاهش مییابد، و روند تاریخی بیتکوین نیز نشاندهنده افزایش ثبات در افقهای زمانی طولانیتر است.
ترس دوم: بیتکوین “هیچ پشتوانهای” ندارد!
افسانه دیگری که بارها تکرار میشود این است که بیتکوین هیچ پشتوانهای ندارد. این باور، خطای اساسی کینزیها را برملا میکند: اعتقاد بر اینکه پول باید مشروعیت خود را از فرمان دولت یا پشتوانه کالایی کسب کند. مکتب اقتصاد اتریش به ما میآموزد که ارزش را دولتها دیکته نمیکنند، بلکه در بازارها کشف میشود. پول زمانی ظهور میکند که افراد به دنبال کالای “قابل فروشترین” برای تسهیل مبادله باشند.
بیتکوین دقیقاً همان ویژگیهایی را دارد که اقتصاددانان اتریشی برای پول سالم حیاتی میدانند: کمیابی (محدودیت سختکد شده ۲۱ میلیون واحد)، تقسیمپذیری، قابلیت حمل و ماندگاری. بیتکوین برای اینکه پول باشد، نیازی به مهر تأیید بانک مرکزی ندارد؛ تنها به پذیرش داوطلبانه کاربرانی نیاز دارد که این خواص را به رسمیت بشناسند. نامیدن آن به عنوان “هیچ چیز” به معنای سوءتفاهم هم از بیتکوین و هم از خود مفهوم پول است.
ترس سوم: دولتها بیتکوین را ممنوع خواهند کرد!
ترس سومی که با صدای بلند توسط شکاکان اعلام میشود این است که دولتها بیتکوین را ممنوع خواهند کرد. مطمئناً، آنها میتوانند دروازههای ورود (on-ramps) را تنظیم کنند، صرافیها را آزار دهند و کاربران را بترسانند، و بسیاری از آنها قبلاً چنین کردهاند. اما تصور اینکه دولتها میتوانند بیتکوین را از بین ببرند، به همان اندازه سادهلوحانه است که تصور کنیم میتوانند علم جبر را غیرقانونی کنند. بیتکوین یک کد غیرمتمرکز است که بر روی دهها هزار گره در سراسر جهان در حال اجراست؛ مگر اینکه اینترنت جهانی را از بین ببرند، نمیتوان آن را ریشهکن کرد.
آنچه دولتها میتوانند انجام دهند، دشوار کردن زندگی برای شهروندانشان است، درست همانطور که با مالکیت طلا یا ارزهای خارجی انجام میدهند، اما نمیتوانند پروتکلی را که از مرزهای ملی فراتر میرود، خاموش کنند. اقتصاددانان اتریشی در این ترس نه یک تهدید برای بیتکوین، بلکه پردهبرداری از استیصال دولت برای حفظ انحصار پولی خود را میبینند.
ترس چهارم: بیتکوین تنها ثروتمندان و سفتهبازان را غنی میکند!
سپس ادعای اخلاقیگرایانه مطرح میشود که بیتکوین صرفاً سفتهبازان و ثروتمندان را غنی میکند. اما مکانیسم واقعی انتقال ثروت، تورم است، نه بیتکوین. ارزهای فیات به طور سیستماتیک توسط بانکهای مرکزی تضعیف میشوند، قدرت خرید دستمزدها و پساندازها را از بین میبرند، در حالی که قیمت داراییها را افزایش میدهند که به طور نامتناسبی به نفع از پیش ثروتمندان است. فقرا، که کمتر از پول نقد چیزی ندارند، با هر دور از انبساط پولی به طور نامرئی غارت میشوند.
بیتکوین، با عرضه ثابت خود، یکی از معدود ابزارهایی است که در دسترس مردم عادی قرار دارد تا از این مصادره خاموش فرار کنند. بسیار دور از اینکه اسباببازی ثروتمندان باشد، ابزاری برای رهایی پولی است. این ابزار راهی برای حفظ ارزش مستقل از دستکاری بانک مرکزی فراهم میکند، چیزی که حقوق بازنشستگی، حسابهای پسانداز و دستمزدهای مبتنی بر فیات نمیتوانند تضمین کنند.
خطرات واقعی: نقص در طراحی بیتکوین نیست!
البته، خطرات واقعی وجود دارد. صرافیها میتوانند به دلیل کلاهبرداری یا بیکفایتی سقوط کنند، همانطور که حوادث بیشماری از Mt. Gox تا FTX به ما یادآوری میکنند. دولتها میتوانند مالیاتهای تنبیهی اعمال کنند یا دسترسی به خدمات بانکداری کریپتو را محدود کنند. کاربرانی که نتوانند کلیدهای خصوصی خود را ایمن نگه دارند، میتوانند داراییهای خود را به طور برگشتناپذیری از دست بدهند. این خطرات غیرقابل انکارند، اما نقص در طراحی بیتکوین نیستند؛ آنها پیامدهای خطای انسانی و تعامل بین یک سیستم پولی نوظهور و جهان فیات فاسدی هستند که بیتکوین به دنبال جایگزینی آن است. پروتکل خود هرگز هک نشده است، و قوانین آن، بر خلاف قوانین پول فیات، نمیتوانند به خواست سیاستمداران یا بوروکراتها بازنویسی شوند.
بیتکوین؛ پوششی در برابر بزرگترین ریسک پولی
در نهایت، مکتب اتریش، بیتکوین را نه یک ریسک، بلکه پوششی (Hedge) در برابر بزرگترین ریسک پولی میبیند: انحصار دولت بر پول. تورم، انبساط اعتباری و مکتب کینزی مدیریت تقاضا، ما را به چرخههای رونق و رکود، بدهی مزمن و نابرابری سیستماتیک سوق دادهاند. بیتکوین خارج از این سیستم قرار میگیرد و یک جایگزین پولی ارائه میدهد که ریشه در پذیرش داوطلبانه و کمیابی غیرقابل تغییر دارد.
منتقدان آن همان ترسهای قدیمی و خستهکننده را بازیافت میکنند، اما در زیر اعتراضات آنها، اضطراب عمیقتری نهفته است: اینکه عصر کنترل بیچون و چرای پول فیات ممکن است بالاخره به پایان خود نزدیک شود.
پاسخها